من اوقات قابل توجهی از عمرم رو پای برخی علایق ناسالمم هدر دادم و الان که به قبل نگاه میکنم از این بابت پشیمونم. یکی از این علایق ویدیوگیمها بودن. تقریبا مدتیه که آرشیو گیمهام رو پاک کردم و از همه مهمتر «استیم» و تمام گیمهاش رو برای همیشه از روی سیستمم حذف کردم. گیم جدای از جذابیتهایی که از لحاظ سرگرمی برام داشت، یک حواسپرتی لذت بخش بود. هر بار که حالم بد بود و یا فشاری بهم وارد میشد و این فشار غیر قابل تحمل میشد به ویدیوگیم پناه میبردم و این کاری بود که حواسم رو از همه چیز پرت میکرد و باعث میشد گذر زمان رو احساس نکنم. این دقیقا همون کاریه که مواد مخدر با یه آدم رنج کشیده میکنه. حواس پرتی و دور شدن از واقعیتهای تلخ.
این مدل عادتها و یا به عبارت شاید بدتر اعتیادها تو شبکههای اجتماعی هم هست. ویدیو گیم اگر به کنسول یا پیسی نیاز داشته باشه اما شبکههای اجتماعی و رسانههای جدید با گوشی و در هر لحظهای قابل دسترسیه. خیلیا حتی داخل دستشویی و حموم هم نمیتونن گوشی رو از خودشون دور کنن. شاید مقایسه درستی نباشه اما به نظرم اگر ویدیوگیم رو به قلیان تشبیه کنیم، شبکههای اجتماعی مثل سیگار میمونن. قلیان برای استعمال شرایط سختتری داره اما سیگار همه جا در دسترسه و عموما افراد سیگاری اصلا متوجه حجم دخانیاتی که مصرف میکنن نیستن.
قطعا بین شبکههای اجتماعی از همه بدتر اینستاگرام هستش. ترکیب الگوریتم و ویدیوهای کوتاه یک دقیقهای و ترشح پیوسته دوپامین میتونه جدا از آسیبهای فرهنگی و ذهنی بلای بزرگتری سر مخاطبش بیاره. این که اون رو تبدیل به موجود بیمصرف، بی اختیار و مسخ شده کنه و تمام ساعتهای آزاد روزانه که بهترین زمان برای پیشرفت و توسعه فردیه رو ازش بگیره و در نهایت یه مغز خسته و افسرده تحویل بده. قبلترها برای دریافت دوپامین و حس خوب باید ۲۰۰ صفحه کتاب میخوندی یا یه فیلم دو ساعته میدیدی اما اینستاگرام این دوپامین رو در دوزهای کوچک تر و پیوسته به شما تزریق میکنه. اونم دقیقا به شکلی که به این نوع مصرف اعتیاد پیدا کنید. بدتر از همه اینه که بعد از عادت به این سبک دیگه از هیچ چیز دیگهای نمیشه لذت برد. دیگه نمیشه وقت بزاری و کتاب بخونی، فیلم دیدن برات بیمعنی میشه و خیلی از عادتهای نرمال و لذت بخش برای همیشه مفهومشون رو از دست میدن.
من حدود ۶ سال پیش این خطر رو احساس کردم و اینستا رو کنار گذاشتم. اطرافیانم رو هم تا جایی که تونستم تشویق کردم که این کار رو بکنن. کاری که اخیرا با ویدیو گیم کردم و ایکاش این مورد رو هم زودتر اقدام میکردم. این مدل عادتها فقط مختص به نرم افزارهای سرگرمی محور نیستن و حتی من کسی رو سراغ داشتم که به اپ «دیوار» اعتیاد پیدا کرده بود و بخش عمدهای از زمان روزش رو به این برنامه اختصاص داده بود.
چه خوبه که چند وقت یکبار بشینیم و کنتور بندازیم که ظرف زمانمون چه سوراخی داره و اون سوراخ و یا سوراخها رو ترمیم کنیم و به جاش وقتهای باقی مونده رو به توسعه خودمون اختصاص بدیم.