یک تنبلِ راحت طلب یا فرستاده خدا برای کار خیر؟
دو شب پیش جایی جلسه داشتم و حدود ساعت هشت شب کارم تموم شد. ماشین رو کمی دورتر پارک کرده بودم در مسیر رسیدن به ماشین از دور احساس کردم یه طرف ماشین خوابیده زمین و وقتی نزدیک شدم با یک لاستیک پنچر شده مواجه شدم. یه نگاه به شلوار سفید رنگم انداختم و یه نگاه به زمین بارون خورده و ماشین به شدت کثیفم و یک آه از ته دل کشیدم. زاپاس ماشینهای هاچبک زیر ماشین نصب میشن و باز و بسته کردنشون به نسبت بقیه ماشینها (که خیلی راحت لاستیک رو از داخل صندوق درمیاری) واقعا دشوار و طاقت فرساست. برگشتم به محل جلسه و از یکی از دوستام خواستم که زاپاسش رو بهم بده اما خیلی زود متوجه شدم که سایز رینگ ماشین ایشون که ال نود بود به ماشین من نمیخوره. از بقیه افرادی که اونجا بودن سراغ زاپاس گرفتم که گفتن همشون رینگشون سایپایی هستش، اما یک نفر که ساینا داشت سایز رینگش ۱۴ بود. (سایناها بعضیا رینگ ۱۳ هستن و بعضیا ۱۴) ایشون هم یک آقا سید روحانی مهربان و دوست داشتنی بودن که سریع برای کمک کردن داوطلب شدن. وقتی رفتیم سراغ ماشینشون در لحظهای که چشمم به زاپاسشون افتاد متوجه شدم زاپاسشون نو هستش و تا حالا استفاده نشده. خیلی خیلی شرمنده شدم، اما به روی خودم نیاوردم. هر چی با خودم کلنجار رفتم که نه بگم و درخواست کمکشون رو رد کنم اما از طرف دیگه چون ایشون رو توی اون هوای سرد از محل کارشون بیرون کشیده بودم و تا اونجا اومده بودن دلم نیومد چیزی بگم و با همراهی آقا سید رفتیم سراغ ماشین و من شروع کردم به جک زدن و باز کردن لاستیک خودم. بعد از در آوردن لاستیک خودم و تلاش برای جا زدن لاستیک زاپاس متوجه شدیم که زاپاس آقا سید رینگش ۱۳ هست. (بر خلاف تایرهای خودش که ۱۴ بودن) و جالب اینجا بود که خود ایشون از این تفاوت بیخبر بودن. ماجرا از این قرار بود که ایشون چند وقت پیش تو اهواز مهمون بودن که یه دزد صندوق عقب رو باز میکنه و لاستیک زاپاسشون رو میدزده و صاحب خونه هم میره یه زاپاس نو میخره و میندازه روی ماشین. (با رینگ اشتباه) خلاصه اینکه این قضیه کمی از شرمندگی من کم کرد و دست آخر با کمک سید زاپاس خودم رو بازکردیم و عوضش کردیم. نمیدونم چه حکمت عجیب و غریبی پشت پنچر شدن ماشین من بود که آقا سید دوست داشتنیِ قصهٔ ما متوجه اشتباه بودن سایز رینگ زاپاسش بشه! جالبترش اینجا بود که یه پیچ کوچولو لاستیک من رو پنچر کرده بود، در حالی که لاستیکهای تیوبلس اصلا نباید پنچر بشن و وقتی جسم تیزی واردشون میشه معمولا بادشون خالی نمیشه.
این ماجرا برای من چند تا جنبه اخلاقی داشت:
- اول این که تنبلی کردم و از انجام دادن یه کار سخت شونه خالی کردم. که طبیعتا باید بیچون و چرا انجامش میدادم. (منفی)
- دوم اینکه وقتی دیدم لاستیک سید نو هستش، نتونستم چیزی بگم و قضیه رو کنسل کنم. (منفی) از طرفی واقعا انتظار نو بودن زاپاس ایشون رو نداشتم چون معمولا زاپاسها نو نیستن و اتفاقا درب و داغونن.
- اینکه سید متوجه مشکل زاپاسش شد و اگر نمیفهمید ممکن بود بعدا توی شرایط خاص براش دردسر بشه. (مثبت)
اینجا یا باید رای شماری کنم که اخلاقا 2-1 بازنده ام یا باید وزن دو طرف مثبت و منفی رو بسنجم که قطعا وزن سبب خیر شدن خیلی بیشتره. البته سبب خیر شدنِ ناخواسته شاید ارج و قربی نداشته باشه اما یک نکته مثبت داره و اون هم اینه که تصور کنم خدا من رو وسیلهای برای کار خیر قرار داده.
پ.ن بیربط: به رسم هفتههای اخیر دستم موقع عوض کردن تایر، دچار بریدگی شد. هفته پیش هم توی تاریکی دستم به لبه تیز یه در فلزی قدیمی کشیده شد و به شکل عمیقی بریده شد. دو هفته قبل هم که با گردو شکن دستم رو ترکونده بودم و خلاصه این سریال دردناک هنوز ادامه داره...
پ.ن برادرانه: اگر گواهینامه دارید و تا حالا مجبور به تعویض لاستیک (به دست خودتون) نشدید حتما یکبار به صورت آزمایشی این کار رو در کنار یک فرد با تجربه انجام بدید چون اونقدری که به نظر میرسه آسون نیست.
- ۰۳/۱۰/۱۴
چه چرخه جالبی.
زاپاس از اهواز اومد و رسید به شما. :)
در رابطه با پی نوشت، بازم چه جالب! منم همینم. وقتی مثلا دستم رو با چاقو می برم، تا دو سه هفته بعدش مدام این اتفاق میوفته... با کاغذ، با فلز و...
بعد نمی دونم چی می شه خود به خود این تکرار تموم می شه.