مهدی بلاگ

بلاگ‌نوشت‌های روزانه یک هنردوست

مهدی بلاگ

بلاگ‌نوشت‌های روزانه یک هنردوست

اینجا دیگه کجاست؟

یکی برای همه، همه برای یکی

جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۴:۵۷ ق.ظ

چند سالی میشه که دیگه بهانه‌ای برای فوتبال دیدن ندارم. این حرف رو کسی می‌زنه که در سال‌های دور بخش عمده‌ای از وقت ارزشمندش رو برای دیدن فوتبال هدر داده و بخشی از ذهنش رو به تسخیر اطلاعات بیهوده فوتبالی در آورده بوده.
همه چیز از جایی شروع شد که احساس کردم که شوی بی‌پایان فوتبال یه سیرک بی‌انتها برای اتلاف وقته و این سیرک هیچوقت به قسمت آخرش نمی‌رسه و یک چرخه بی‌پایان ابدی رو طی می‌کنه. به اعتقاد من هر چیزی که بی‌انتها باشه و پایانی نداشته باشه، دیر یا زود معنای خودش رو از دست می‌ده و این فناپذیر بودنه که به همه چیز معنا میده. 
تو سال‌های اخیر تنها مسابقاتی که دنبال کردم مسابقات تیم ملی بوده و فارغ از اون نهایتا فینال جام جهانی رو نگاه کردم و بقیه مسابقات حتی فینال‌های دیگه، کوچک‌ترین جذابیتی برام نداشتن.

امسال اما داستان کمی برام فرق می‌کرد و بعد از رفتن مهدی به اینتر و زیر ذره‌بین قرار گرفتنش دچار یه اشتیاق عجیب برای دنبال کردن بازی‌های اینترناتزیوناله شدم. تیمی که همیشه ازش منتفر بودم. 
از اعماق قلبم دوست داشتم موفقیت مهدی رو ببینم و ازش انگیزه و امید بگیرم. کار به جایی رسید که مرورگر گوشیم متوجه این اشتیاق شد و فید کرومم پر شد از مطالب و نقد‌هایی که در مورد مهدی می‌نوشتن. تمام اون نقد‌های غیر منصفانه و تمام اون کامنت‌های سرشار از نفرت که قطعا اگر یه روز من در مظانشون قرار می‌گرفتم، مثل یه فلز نرم چکش‌خوار، خیلی زود کمر خم می‌کردم و ناامید می‌شدم.

خلاصه این که گوگل همراهی می‌کرد و چند ساعت قبل از شروع هر بازی یه نوتیف می‌فرستاد که اینتر بازی داره و منم مشتاقانه بیشتر بازی‌های این فصل اینتر منفور رو دیدم. البته اینتر منفور بعد از مهدی دیگه برام نفرت انگیز نبود و چون موفقیت این تیم با موفقیت مهدی گره خورده بود، بعد از سال‌ها تنها تیمی بود که از صمیم قلب طرفداریش رو می‌کردم.
هر بار که مهدی فیکس می‌شد یا هر بار که دقایق آخر به زمین می‌رفت برای موفقیتش دعا می‌کردم و با هر بار صاحب توپ شدنش نیم خیز می‌شدم و با هر بار خراب شدن موقعیت‌هاش از ته قلب آه می‌کشیدم. راستش دیدن موفقیت مهدی، حال من رو خوب می‌کرد و بهم انگیزه می‌داد. شاید این چیزی بود که فوتبال دیدن رو برای من معنادار می‌کرد و به زندگی روزمره‌ام انگیزه مثبت تزریق می‌کرد.
مهدی این فصل به معنای واقعی کلمه بدشانس بود. مصدوم شد،‌ به تیرک زد، قیچی برگردونش خراب شد، دروازه بان حریف سیو استثنائی کرد، پای مدافعا بیش از حد معمول کش اومد و هزار تا اما و اگر دیگه که باعث شد تیغ تیز منتقدا و هیترها لحظه به لحظه تیزتر و برنده‌تر بشه؛ راستش رو بگم من هم تا حد زیادی ازش قطع امید کردم و حتی توی دلم می‌گفتم ایکاش تو بازی مهم نیمه نهایی بهش بازی ندن که خدایی نکرده وضعش بدتر از اینی که هست نشه.
اما این پایان ماجرا نبود و مهدی قصه ما ناامید نشد. مهدی نشون داد که تا آخرین لحظه باید تلاش کرد و بقیه چیزها رو سپرد دست خدا. دست خدا به همراهت مهدی جان...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آخرین نظرات