معرفی فیلم:
سکوت برهها فیلمی مهیج به کارگردانی جاناتان دمی و محصول سال ۱۹۹۱ ایالات متحده آمریکا است که بازیگرانی همچون جودی فاستر، آنتونی هاپکینز و اسکات گلن در آن به ایفای نقش پرداختهاند. فیلم بر اساس رمانی به همین نام نوشتهٔ توماس هریس (۱۹۸۸ میلادی) ساختهشده و به هانیبال لکتر، نابغهٔ روانپزشکی، آدمخوار و آدمکش زنجیرهای میپردازد. (از ویکیپدیا)
یادداشت من:
این فیلم را سالها داخل آرشیوم داشتم ولی فرصت یا بهانهای برای دیدنش پیدا نمیکردم، تا این که جناب سخا توصیهام کرد به دیدنش. فیلم را دیدم و بینهایت از آن لذت بردم. جودی فاستر و آنتونی هاپکینز بازی فوقالعادهای ارائه دادهاند و آنتونی به حق برای این فیلم اسکار را شکار کرده است. دوست ندارم این پست را طولانی کنم بنابراین میروم سر اصل مطلب که همان «یکفیلم، یکنما» باشد.
نما:
نما نوشت:
این نما بدون شک از زیباترین نماهای فیلم است که حرفهای زیادی برای گفتن دارد. کلاریس در افبیآی یک نوآموز است و در آکادمی دوران آموزشی را طی میکند. او به دفتر رئیسش خوانده میشود تا مأموریتی بگیرد و کار حرفهای و رسمیاش را شروع کند. او سوار آسانسور میشود تا به دفتر رئیسش برود. در هنگام سوار شدن به آسانسور است که این نمای چند ثانیهای را میبینیم. در این نما کارگردان با قراردادن کلاریس در میان افرادی یک دست و یک شکل میخواهد بگوید که او با بقیه تفاوت دارد. این تفاوت حتی در نگاه کلاریس که به سمت بالاست وجود دارد. نگاه بقیه هرز میرود اما کلاریس بالا را نگاه میکند. حتی حالت دستهای او با دیگران متفاوت است. او قد کوتاهتری دارد اما از همه اطرافیانش بلندپروازتر است.
هر بار که این نما را میبینم، حرفهای تازهای را میشنوم. نمایی کار شده و سینمایی.