جمجمه، حضرت پادشاه و مرد خردمند!
دوشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۲ ب.ظ
پادشاهی
از راهی می گذشت، چشمش به مردی افتاد، که جمجمه انسانی را پیش روی خود گذاشته بود
و به آن نگاه میکرد.
پادشاه به سوی او رفت و پرسید: با این جمجمهی استخوانی، چه کار داری؟
آن مرد در پاسخ گفت: ای پادشاه! من هر چه به این جمجمه نگاه می کنم، نمیفهمم که این کله، متعلق به آدم فقیر و بیچارهای مثل من است یا تعلق به بزرگی چون تو دارد.
پادشاه، انگشت حیرت به دهان گرفت و گفت ما هم نمیدانیم.
منبع: کتاب قصههای عطار